نمونه سوالات اول،دوم،سوم،چهارم،پنجم،ششم
کلیه خلاصه دروس و نمونه سوالات: فارسی،علوم ، اجتماعی،ریاضی، هدیه و...
آزمونهای عملکردی دروس ابتدایی
نمونه سوالات جهت تمرین آخر هفته از دروس مختلف
لینک دانلود در ادامه مطلب/
گوهر يك دانه ...
برچسب : نمونه سوالات ابتدایی,اول,دوم,سوم,چهارم,پنجم,ششم,خلاصه دروس, نویسنده : محمدي پور gohar1danejovein بازدید : 718
حضرت علی(ع):
زمانی که نشانه هاى نعمت پروردگار آشکار شد، با ناسپاسى نعمت ها را از خود دور نسازید.حکمت 13
نعمتها اندک اندک سر ریز می شوند.کار،ازدواج،فرزند،تحصیل و.. ،اگر در هر مرحله ای سپاسگزار باشیم نعمتها افزون میشوند و اگر هرچه به دست می آوریم را هیچ انگاریم،همه را از دست می دهیم.
حضرت علی(ع):
و آن حضرت فرمود:زبان عاقل در پس قلب او، و دل نادان پشت زبان اوست.حکمت40
عاقل در هر سخنى جز با مشورت دل و صلاح دید فکر وارد نمى شود،ولى احمق سخن گفتن و ریخت و پاش زبانش پیش از رجوع به اندیشه و تأمل و تدبر است.
تا مرد سخن نگفتن باشد عیب وهنرش نهفته باشد.
حضرت علی(ع):
پسرم،از دوستى با احمق برحذر باش،چرا که میخواهد به تو نفعى رساند،امّا دچار زیانت میکند.از رفاقت با بخیل بپرهیز،زیرا زمانی که به شدت به او نیازمندى از تو دریغ خواهد کرد. و از دوستى با بدکار بپرهیز،که تو را به اندک چیزى میفروشد.و از رفاقت با دروغگو حذر کن، چرا که مانند سراب است،دور را در نظرت نزدیک،و نزدیک را دور مى کند.ح38
حضرت علی(ع):
سزاوارترین مردم به گذشت و بخشش از دیگران، کسی است که قدرت بیشتری برای مجازات کردن دارد.حکمت52
گذشت از کسی معنا دارد که صاحب قدرت باشد.
از وظایف هر شیعه تصمیم قلبی و جدی بر یاری کردن امام عصر(عج) در زمان حضور و ظهور اوست.
امام باقر(ع):هر کس نظرش این باشد که هر گاه قائم را دریابد او را یاری کند مانند کسی است که در حضور او با شمشیر جهاد کرده است.
حضرت علی(ع):
ارزش انسان به اندازه همت اوست، و راستگویى او به میزان جوانمردى اش، و شجاعت او به قدر ننگى است که از کار زشت احساس مى کندو پاکدامنى او به اندازه غیرت اوست.حکمت47
مرد با غیرت پاکدامن است چون دوست ندارد به ناموسش تعرض کنند به ناموس دیگران تعرض نمیکند.
گوهر يك دانه ...
حضرت علی(ع):
عیب تو تا آن گاه که روزگار با تو هماهنگ باشد، پنهان است.حکمت51
ثروت،قدرت و حتی شخصیت خانوادگی انسان باعث پوشاندن عیوب او میشود اگر روزگار با انسان ناسازگار شود، کوچکترین عیوبش هم بزرگ دیده میشود.
گوهر يك دانه ...
حضرت علی(ع):
سخاوت آن است که تو آغاز کنی و بدون درخواست از جانب دیگران باشد، زیرا آنچه که به دنبال درخواست دیگران انجام شود به خاطر حیا و از بیم شنیدن سخن ناپسند و بدگویی است.حکمت53 بخشش برای رضای خدا ارزشمند است،پس بهتر است قبل از درخواست دیگران مشکلشان را حل کنیم تا هم حرمت طرف حفظ شود وهم نیت ما خدایی باشد.
گوهر يك دانه ...
ايستگاه مطالعه
این طرح یکی از طرح های بزرگ نهاد کتابخانه های عمومی کشور است ، چرا که در سال اول اجرای آن، ۲۵ میلیون جلد کتاب در این ایستگاهها قرار خواهد گرفت.
هر ایستگاه مطالعه که قرار است در مکانهای عمومی مستقر شود دارای ۱۵ عنوان کتاب است و قفسه ها به صورت دائمی شارژ میشوند. از این عناوین ۳ عنوان مختص کودک،۲ عنوان مختص نوجوانان و ۱۰ عنوان مختص بزرگسالان در موضوعاتی چون،......
گوهر يك دانه ...برچسب : ایستگاه مطالعه, مطالعه,طرح ایستگاه مطالعه,ایستگاه,نهادکتابخانه های عمومی, نویسنده : محمدي پور gohar1danejovein بازدید : 735
برچسب : كرامت,دهه كرامت,امام رضا(ع),حضرت معصومه (س), نویسنده : محمدي پور gohar1danejovein بازدید : 735
سال ۱۳۵۱ ش. بود.
در یکی از شب های جمعه گرم تابستان مثل همیشه به مسجد جمکران رفتم.
جلو ایوان مسجد قدیمی داخل دکّه مخصوص صدور قبوض، کنار مرحوم حاج ابوالقاسم ـ خادم مسجد ـ نشستم. نماز مغرب و عشاء تمام شد.
جمعیت کم و بیش به داخل مسجد مشرف می شدند.
در این هنگام، نگاهم به زنی افتاد که پسر بچه ای را در بغل گرفته بود.
دختری حدود ۱۲ ساله نیز همراهش بود.
زن با قدم های مردد به دکه نزدیک شد. سلام کرد. جوابش را دادم و گفتم :
ـ بفرمایید. امری داشتید؟
به پاهای پسرش اشاره کرد و گفت:
ـ فلجه ! نذر کردم اگه امام، بچه ام را امشب شفا بده پنج هزار تومان بدم. حالا می خوام اول هزار تومان بدم! اشکال نداره؟
حاج ابوالقاسم خندید و گفت:
ـ خانم اومدی امتحان کنی؟
ـ پس چه کار کنم؟
ـ دلت قرص باشه. نقدی معامله کن!
زن هنوز مردد بود. کمی فکر کرد و بعد گفت:
ـ خیلی خوب قبوله!
سپس پنج هزار تومان از لای کیفش بیرون آورد و به حاج ابوالقاسم داد. او نیز قبضی به همان مقدار از دفترچه قبوض جدا کرد و مقابل آن زن روی گیشه گذاشت. زن قبض را گرفت و رفت. آخر همان شب فرا رسیده بود. من قضیه را فراموش کرده بودم . بار دیگر چشمم به همان زن و کودک و دخترش افتاد که به سمت دکه می آمدند. مقابل ما که رسیدند شروع کردند به دعا و تشکر کردن:
ـ خدا به شما طول عمر بده حاج آقا…!
ـ چی شده خانم؟
ـ این بچه، اول شب که آمدم خدمتتان، توی بغلم بود.
پاهای بچه رانشان داد و افزود:ـ خوب شد. به خدا خوب شد. حالا دیگه راحت راه می ره. شما را به خدا مردم نفهمند! کسی نفهمد! آن وقت …. !
منبع: کرامات المهدی ، واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران ، ص ۸ و ۹